یک روز نزدیکی های ظهر(بهمن 59) با چند نفر از برادران از رودخانه نیسان عبور کرده و با حرکت به طرف جاده آسفالته ای که از سوسنگرد به آلبوعفریه شمالی می آمد با سرعت و به حالت نیم خیز از جاده عبور کردیم تا دشمن ما را نبیند و در عین حالی که عراقی ها کاملاً بر رویمان دید داشتند به طرف نخلستان نزدیک آلبوعفریه شمالی که در غرب جاده واقع شده بود رفتیم. کار بسیار خطرناکی بود زیرا ما نمی دانستیم در این نخلستان که یک خانه ای هم در آن بود عراقی ها هستند یا خیر! خلاصه رفتیم و دشمن آنجا نبود و تا انتهای نخلستان رفته و خط عراقی ها را از نزدیک مشاهده نمودیم. در آنجا قبلاً تانکهای عراقی آمده بودند و بسیاری از نخلها خراب شده بود. اسلحه ای که داشتیم ژ3 بود و هر نفر یک نارنجک تفنگی ضد تانک هم داشتیم که اگر تانک دشمن جلو آمد از آن استفاده کنیم. بیشتر از این اصلاً امکان نداشت به خط دشمن نزدیک شویم و همینکه عراقی ها در روز روشن نزدیکشان رفته بودیم و ما را ندیده بودند عجیب به نظر می رسید..